آیا می دانید این روزا خیار به بمب خوشه ای و کرفس به خانوم آقا سلطان مربوط میشه؟؟؟
با سلام به تمام دوستان عزیزم
امیدوارم که امتحاناتونو خوبه خوبه خوب پشت سر گذاشته باشید
نمی دونم از کجا شروع کنم این موضوع و اتفاقات اخیر آنقدر بی سرو ته و شاخ وبرگ دار هست که یه نویسنده دچار سر در گمی بشه و ندونه باید از کجا بنویسه اما من ترجیح میدم از اتفاقات پیرامون خودم و دقدقه ی فکری خودم براتون بنویسم . دیشب وقتی بعد از مدتها برای گل کوچیک به مجتمع رفتم بازم با حرفای سیاسی بعضی از دوستان مواجه شدم که اصلا برام خوشایند نبود البته فکر میکنم خیلی ها با نظر من موافقن و این روزا از مجالس و محافلی که بحث سیاسی در اون رواج داره زیاد دل خوشی نداشته باشن .
البته اینو اضافه کنم که نگران وضعیت کشور و وطن عزیزمون ایران بودن افتخار هر ایرانیه اما حساب بحث و جدل و زیر پا گذاشتن اخلاق و ارزش انسانی و رفاقت و دوستی و اسرار به اون هیچ جای توجیحی نداره .!!
خلاصه اینکه اصلا انتظار نداشتم که وقتی با دوستان و آشنایان البته بعضیا (که فکر کنم نه دوستن و نه آشنا) روبه رو میشم بازم حرفای سیاسی که بوی دو دسته گی میده بزنن و بعدشم ما هر چی بگیم اونا میگن سیاسیش نکن مثلا این مکالمه رو داشته باشید :
من : سلام
آقای ایکس : سلام ولی داری سیاسیش میکنیا !
من : حالتون خوبه ؟
آقای ایکس : منظورت چیه میخوای بگی حالم گرفتس ببین داری وارد جاهای سخت سیاست میشیا درست نیست برادر!!!!!!!
من : چه خبر؟ سلامتی؟
آقای ایکس : یعنی چی خبر ای فلان منبع که همش دروغه محض همش ساختگیه اصلا زمین وزمان دروغه فقط - - - و - - - راست میگن بعدم میپرسی سلامتی فکر کردی من رفتم ---- تیر و باتون و تانک و بمب خوشه ای و کلاهک هسته ای خوردم نه کور خوندی من آشنا داشتم نزدنم . بعدم یه بمب هسته ای خورد بقل پام ولی عمل نکرد منم فرار کردم.!!!!
من : نه بابا جدی میگی بمب؟؟ کجا؟؟
آقای ایکس : باور نمیکنی خودم دیدم ! فیلمش هست ! همین جا سر مینی سیتی !!!
من : امتحانات چه طور بود ؟
آقای ایکس : تو امتحانا که نگو رفتیم امتحان بدیم بچه های نیرو ----- با دوشکا و اسنایپ و آرپیجی و وینچسترافتادن به جون مردمو همرو بستن به گلوله تو مغزم میزدن نامردا یا میکشتن یا میبردن که البته منم همونجا کشته شدم !!!!!!!!!!!!
خلاصه اینکه اگر از قیمت خیار چنبل و ماست و کرفس از این بابا می پرسیدی یا در مورد فوتبال صحبت می کردی باز از خانوم آقا سلطان و نمیدونم مسجد لولاگرو بیست وسی و ایجور چیزا صحبت میکرد.

و من فکر کنم اینجور آدما که البته انگشت شمارن بین بچه های ما هم که مطمئنم نیست اگر باشه تو 1000 تا یدونه یا غافلن و یا خائن.