ماخدماتي ها تا قبل از اين كه دكتر رييس جمهور شود هيچ عزت و آبرويي در تشكيلات رياست جمهوري نداشتيم .
حتي به ما اجازه نمي دادند با كارمندها غذا بخوريم مي گفتند برويد به يك سالن ديگر
تا چه برسد به اين كه به ما امكانات بدهند .
ما هر چه داريم از اين مرد داريم 
با اين كه اصلا نمي بينيمش اما از وقتي او به اينجا آمد ، به دستور ايشان در توزيع امكانات هيچ فرقي بين ما و كارمندان نيست
از صندوق قرض الحسنه گرفته تا مجتمع تفريحي ، بن كارمندي ...
يك روز دكتر 500000 تومان به من داد و گفت به حساب دولت واريز كنم . وقتي علتش را پرسيدم گفت كه در اين مدت براي احترام به مهمان ها به خصوص مهمانهاي خارجي مجبور بوده از پذيرايي ها استفاده كند !!!
يك روز دكتر مرا به اتاقش خواست ، رفتم توي اتاقش . ديدم ناراحت است گليمي نشانم داد و با ناراحتي گفت : اين گليم را در سفر گيلان خانمي داده بود گذاشته بودم داخل كمد . الان براي كاري كمد را باز كردم ديدم اين گليم افتاد زمين . وسطش يك نامه بود . نامه ار كه خواندم ، متوجه شدم اين خانم مشكل مالي داشته . اين نامه را نوشته و از رئيس جمهور كمك خواسته بوده .
دكتر حسابي از دست خودش شاكي بود . از من خواست هر طور كه شده پيگيري كنم با اين خانم تماس بگيرم و مشكلشان را حل كنم .

نامه را داد دست من . يك دختر خانم تالشي نوشته بود كه پدر و مادرش بيمارند ، زندگي بدي دارند و ...
با استانداري گيلان تماس گرفتم و قضيه را گفتم. او هم با فرماندار تالش هماهنگ كرد و از او خواست برود خانه ي اين خانم . چند ساعت بعد فرماندار با موبايلش به من تماس گرفت و گفت منزل دختر خانم را پيدا كرده و الآن آنجا است .
بندگان خدا آن قدر وضع ماليشان بد بود كه حتي تلفن هم نداشتند . فرماندار گوشي را به او داد .
به آن خانم گفتم كه من منشي مخصوص آقاي رئيس جمهور هستم و از طرف رئيس جمهور از شما به علت تاخيري كه پيش آمده عذر مي خواهم
دختر خانم كه كار ما ظاهرا برايش تعجب آور بود از شوق اين پي گيري زده بود زير گريه و مرتب اظهار خوشحالي مي كرد .
آن قدر كه اين پي گيري و توجه رييس جمهور برايش مهم بود ، وام بلاعوض و اشتغالي كه برايش شد ، برايش مهم نبود .
كتاب فرزند ملت
در اين متن منظور از دكتر جناب آقاي دكتر محمود احمدي نژاد است .